هر انسان در طول زندگی خود دارای ترس ها ، افکار و بد بینی هاییست که وجه تاریکی از شخصیت او میسازد ، وجهی که شخصیت از آن بیزار بوده و سعی در پنهان آن دارد . ترس های دوران کودکی ، عادات بد ، خاطرات ناگوار و احساساتی از این قبیل روح فرد را فرسوده کرده و با گذشت زمان باعث انواع بیماری های روحی و روانی میشود. افراد در مواجه با این احساسات همیشه به دنبال راه فراری بوده که این راه بیشتر به تشدید امراض آنها می انجامد . اما چاره چیست ؟ آیا بلاخره نباید فرد روزی با آنها مواجه شده و با کند و کاو در آنها این مشکلات را برای همیشه با خود حل کند ؟ با وجود پیشرفت علم در حوزه پزشکی و روانشناسی و کشف انواع را های درمانی جدید ، هنوز شماره زیادی از انسان ها به این بعد از وجود خود و خطرات حاصل از عدم رسیدگی به آن توجه نکرده و سعی در رفع مشکلات خود از راه های نامرتبط و عمدتا اشتباه دارند. دبی فورد در کتاب نیمه وجود تاریک به این موضوع اشاره دارد که افراد در ذهن خود ترس ها و افکاری دارند که در عین حالی که از آنها فرار میکنند ، بیشترین توجه ذهن خود را بدون اینکه خود متوجه باشند روی آنها میگذارند . این عمل ناخودآگاه بر افرادی که فرد در محیط های مختلف با آنها سرو کار دارند نیز به گونه ای نامطلوب تاثیر میگذارد که عواقب آن نیز به خود فرد بر میگردد . در واقع فرد اگر به دلیل اتفاقی در زندگی شخصی خود تبدیل به انسانی شکاک شده باشد ، برای مثال در مواجهه با افراد جدیدی در محل کار خود ، آنها را نیز به مانند خود فرد شکاکی میبیند و با بروز رفتار های نا مطلوب سایرین را نیز با مشکل مواجه میکند .
Reviews
There are no reviews yet.